درد دل
بی تو دارم مینویسم از روز هایی که بودی و تنهام نگذاشته بودی
مثل الان بی وفا نشده بودی
هنوز هم دوستت دارم به همون اندازه شاید بیشتر
دلم برات تنگ شده عزیز
شاید تو اینطور راحت تر بودی که بری وتنهام بزاری ولی بدونکه من
بی تو و دستات هیچم
بی تو و نگاهت هیچم
بی تو و مهربونی هات هیچم
بی تو و بی تو تنها ترینم
شاید ندونی ولی دلم میگه بهت بگم
از وقتی که تو رفتی حس کردم اشک تنهاترین دوستم شده
از وقتی رفتی حس کردم تنها باید من به دیدینت بیام
از وقتی رفتی حس کردم شاید دیگه اخرین باری بود که مهربونی رواحساس کردم
بهترینم
لااقل می گفتی بعد از رفتنت من باید چیکار کنم
نباید بهم میگفتی دستمو توی دست کی بزارم راهی جاده بشم
این بی وفایی تو پای چی بزارم
تو بیشتر از اینها مهربون بودی
تو که میدونی من بدونه تو کم میشم ذره ذره با غم میرم
نفس بریده شدم دلم میخواد بودی حست میکردم
دلم میخواست بودیو میدی فقط به یاد تو زنده ام
دلم میخواست ولی میدونی هیچ وقت
به خواسته دلم نرسیدم کاش با تو بودنها بیشتر از اینها بود
کم اوردم به جون خودم کم اوردم
خسته شدم دیگه خسته شدم تحمل برام سخته
مثل همیشه
دوستت دارم